خلاصه داستان: درباره شخصیتی به نام امید است که بعد از 40 سالگی، هنوز کار درست و حسابی ندارد و برای پیشرفت وارد فضای جدیدی در منطقه بالا شهر میشود که موقعیتهای متفاوتی برایش رقم میخورد...
خلاصه داستان: در ایران که تحت فشار اقتصادی سختی قرار دارد، دو برادر میانسال با پدر قلدر خود زندگی می کنند. مردی که مستعد خشم بود و توسط شوونیسم رانده شد، بدرفتاری پدر باعث شد که همسر دومش او را ترک کند. حالا او انتخاب می کند ...
خلاصه داستان: پس از یک سفر دو ماهه ، ماهروخ ، دختر جوان خانواده آنوشه ، به خانه عمارت خانواده ثروتمند خود در شمال تهران باز می گردد. او می گوید برای مادر دوست داشتنی خود و ...
خلاصه داستان: در مورد طلبه جوانی است که به محض اینکه عمامه بر سر میگذارد، متوجه میشود بیناییاش را از دست میدهد. بنابراین تصمیم میگیرد برخلاف رسوم طلبگی به زندگی خود سروسامانی بدهد و ماجراهای طنزی را تجربه میکند…
خلاصه داستان: داستان شاهرخ و مرتضی است که در روز ۲۸مرداد ۱۳۳۲ در یک زایشگاه به دنیا میآیند و سال ها بعد در روزهای جنگ ایران وعراق و بمباران شهرها، به طور اتفاقی سر راه هم قرار میگیرند و وارد خانهای متروکه روبروی همان زایشگاه میشوند. ورود آنها به این خانه و مواجهه با صاحبان قدیمی این خانه در دورههای تاریخی مختلف، سرآغاز ماجراهایی عجیب و میشود، که شاهرخ و مرتضی را درگیر حل آنها میسازد.